ای دختری که جان تو شد خونِ انقلاب
نامت سرودِ خشم شد و خُنیایِ آفُتاب
در چشم تو بهارِ جهان غرق شد به خون
از آه تو، ترک خورده بنیادِ هر عذاب
مهسا، به سنگفرشِ خیابان قسم که باز
قد میکشد ز خاک تو صد لاله و شهاب
دیگر نه تاج و تخت، نه مسجد، نه مرگ و بند
چیزی نماند جز صدایی و شورِ بیحجاب
ای نام تو ترانهی آزادی بشر
گیسو به قلب ها زده ای،مهسای انقلاب🏴
Rebellion(m.n)