چشمانت
شعلهای بود که تاریکی شهر
را در خود بلعید
و دستانت، زمین را از خواب فرمانها
بیدار کرد.
ما دیوارها را با بوسه شکستیم
و زنجیرها را با آغوشی بیهراس گشودیم
و خیابانها را، با عطر آزادی معطر کردیم
دیگر پرچمی نیست جز موهای تو که در باد رها شده
دیگر سرودی نیست جز نام تو که در گلوهایمان زنده است
آه اگر این انقلاب تنها یک لحظهٔ
پیروزی داشته باشد،
آن، تویی..