نقد آنارشیستی بر گُزینش واژه ها و اخلاقِ گُفتار

نقد آنارشیستی بر گُزینش واژه ها و اخلاقِ گُفتار

نویسنده: هاسّه-نیما گُلکار

پیشگفتار

این نقدی آگاهی بخش و سازنده می باشد و چنین حساّسیتی نسبت به واژه ( زبان) و اخلاقِ گفتار دقیقن همان چیزی‌ست که می‌تواند جنبش‌های رهائی‌مَنِش (لیبرتارین) را از درون پالایش و توانمند سازد. این مسیر دقیقن جائی‌ست که اندیشه‌ی رهائی‌خواه به اقتصاد، سیاست، فلسفه، زبان‌شناسی و اخلاق پیوند می‌خورَد.

من به عنوان یک هوادار و مُدافعِ آنارکوسندیکالیسم درون «جبهه آنارشیستی»، از زبانِ سُلطه گرِ فُحش فاصله می‌گیرم و بر این باورهستم که هیچ گُفتار یا کردار آنارشیستی نمی‌تواند بازتولیدکننده‌ی فرهنگِ اقتدارگرا باشد.
زمانی که فحش‌هائی چون «حرام‌زاده/حلال زاده»، «مادر…/خواهر …»، یا قیاس انسان با هر نوع حیوان در زبان به کار می‌روَد، هرچند شاید از سَرِ خشم باشد، اما بدون  تردید ریشه ای عمیق در فرهنگِ پدرسالار/ نَرینه سالار، دینی و طبقاتی دارد. من این زبانِ بدون تأثیر مُثبت در جامعه ی انسانیِ «آزادی خواه – برابری طلب – عدالت جو» را أکیدَن بخشی از فرهنگ رهائی مَنِش نمی‌دانم.

به کارگیری توهین‌های جنسی-جنسیتی و قیاسِ انسان با حیوان، نَه تنها نشانه‌ی خشم نیستند، بلکه بازتولید همان مناسباتِ سُلطه‌ای حاکمّیت‌ هاهستند که با آن درجنگ و ستیز می باشیم.
زبانِ مُتداول عامّه به‌ظاهر بی‌خطر، امّا در واقع حامل تاریخ خشونت و تحقیر است. وقتی از «مادر»، «زن»، «تبار» یا «حیوان» به‌عنوان دُشنام استفاده می‌کُنیم، در پندار و کردار همان ساختار پدرسالار را بازتولید می‌ نمائیم.

ما خَشمگینیم، اما خشم ما آگاهانه است. خشم ما در مسیر آزادی و رهائی می سوزانَد و می سازَد. خشم ما بُرّنده است، نه آلوده، که این در تضاد با آرمان آنارشیستی است. من خشم را دَرک می‌کُنم و خود از خشم زاده‌ام، اما خشمی می‌خواهم که آگاه باشد، سازنده باشد، نه تحقیرگر.
بنابر باورِ آنارشیستی-سندیکالیستی ام به حیوان و انسان و طبیعت به یکسان احترام می‌گذارم و هیچ نوع حیوانی را سزاوار دُشنام نمی دانم، چون رفتارش ذاتی-غریزی است و نَه اِکتسابی. هیچ انسانی سزاوار توهین نیست، چون کرامتِ انسانی فراسوی تَبار و جنسیّت است. من خَشم و نِفرت را در قالب واژگانِ تحلیلی و کُنشگرانه بیان می نمایم – به طور مثال به‌جای «حرام‌زاده»، می گویم و می نویسم «فرزندِ نظامِ نابرابری»، یا به‌جای «مثل حیوان رَفتار می‌کُند»، می گویم و می نویسم «رفتاری غریزی و بی‌واسطه‌ی آگاهی نشان می‌دهد» و …

زبان، سُلطه و رهائی:

نگاهی آنارشیستی-زبان‌شناختی-فمینیستی به بازتولیدِ قُدرت در گُفتار

۱- زبان به‌مثابه ی میدانِ سُلطه

زبان، در نگاهِ نخست، ابزار ارتباط است؛ اما در لایه‌ی ژرف‌تر، ساختارِ قدرت را در خود حمل می‌کُند. هر واژه، بازتاب تاریخی از روابط سلطه، جنسیّت، طبقه، دین و دولت است. بنابر تعبیری، قدرت تنها در نهادها و قانون‌ها نهفته نیست، بلکه در گفتمان‌ها و عادت‌های گفتاری نیز زنده است.
آنارشیسم، اگر خود را فلسفه‌ی نفیِ اقتدار بداند، ناگزیر است زبان را نیز به عنوان یکی از قلمروهای سُلطه‌زدائی بررسی نماید.

۲- زبان به‌عنوان بازتولیدگر قدرت

زبان نَه فقط وسیله‌ی بیان، بلکه ابزار شکل‌دهی به واقعیت اجتماعی است. وقتی در گفتار روزمرّه از فُحش‌های دینی، جنسیتی یا حیوان‌ستیزانه استفاده می‌شود، در واقع، همان نظام‌های سُلطه‌ی دیرپا بازتولید می‌شوند:

– فُحش‌های دینی، بَدَن و اخلاق را بر مبنای مفهوم گُناه و حُرمت ارزیابی می‌کنند.

– فحش‌های جنسیتی، بدنِ زن را به میدان شَرم، مالکیّت و کُنترل بَدَل می‌سازند.

– فحش‌های حیوانی، مرزِ اخلاقی میان انسان و غیرانسان را به شکلِ سلسله‌مراتبی بازتولید می‌کنند.

در نتیجه، زبان «عامّه» نه بی‌طَرف، که حامل نظام‌های سُلطه است. حتّا آن‌گاه که در ظاهر، بر ضِد دین یا دولت به کار می‌رود، در ساختار معنائی خود، از همان اَرزش‌های سرکوبگر تغذیه می‌کُند. ادبیّات سیاسی-گفتاریِ «علی عبدالرضائی» نمونه ی مُشخّص و گویائی بر این ادّعا می باشد.

۳- نگرش آنارشیستی: نفیِ سُلطه از ریشه، نَه بازتولید آن

آنارشیسم بر این باور است که سلطه باید در تمام اَشکالش نَفی شوَد — نَه فقط در اقتصاد و سیاست، بلکه در ذهن-رَوان، در اخلاق، و درگُزینش واژه ها.
گفتارِ آنارشیستی، زبانی است که از روابط عمودی قدرت (دولت، دین، مالکیت، جنسیت) فاصله می‌گیرد و به‌جای آن، رابطه‌ای اُفقی و آزاد میان گوینده و شنونده را برقرار می‌کُند.
هرگاه زبان ما، دیگری را در جایگاه تحقیر قرار دهد، ما عَملن در قلمرو دولتِ زبانی رفتار کرده‌ایم؛ دولتی که درونِ ذهنِ ما ساکن است.

۴- نگاه فمینیستی: زبان به مثابه ابزار پدرسالاری

فمینیسم در تحلیل زبان نشان داده است که واژه‌ها، ساختار معنائی مَردسالار را تثبیت می‌کنند. در بسیاری از زبان‌ها، از جمله فارسی، توهین‌ها با بدنِ زَنانه و روابط جنسی پیوند خورده‌اند («مادر…»، «خواهر…» و…). در این گفتمان، زَن نه به عنوان فردِ آزاد، بلکه به‌مثابه ی دارائی مَرد تعریف می‌شود.
فمینیسم رادیکال، به‌ویژه در هم‌پوشانی با آنارشیسم، بر ضرورتِ آفرینشِ زبانیِ تازه تأکید دارد: زبانی که بدن و جنسیت را از قلمرو شَرم و مالکّیت رَها کُند.

۵- نگاهِ زبان‌شناختی: معنا به‌مثابه ی عادتِ تاریخی

زبان‌شناسان انتقادی معتقدند که واژه‌ها حامل «سرمایه‌ی نمادین»‌اند — یعنی هر کلمه، نوعی قدرتِ اجتماعی در خود دارد.
وقتی فُحش‌های مذهبی یا جنسیتی به «عادت گفتاری» تبدیل می‌شوند، این عادت خود، تبدیل به ساختارِ سُلطه می‌گردد. در این معنا، زبان همان چیزی است که ما را در ناخودآگاهِ اجتماعی تَربیت می‌کُند. رهائیِ زبانی، یعنی شکستنِ این عادت‌ها و بازتعریف مَعنا.

۶- مسئله‌ی حیوان‌ستیزی در گُفتار

در بسیاری از فُحش‌ها، صفاتِ منفیِ انسان به حیوانات نسبت داده می‌شود: «خوک»، «سگ»، «کفتار»، «گُراز»، «شتُر»، «گاو»، «گوسفند»، «بُز»، «میمون» و صد ها نام دیگر…
این زبان، همزمان دو سِتمگری را بازتولید می‌کُند:
الف- انسان را از مسئولیت اخلاقی‌اش معاف می‌سازد (چون رفتار او را «غریزی» (غیرِاکتسابی) می‌نامد).
ب- حیوان را تحقیر می‌کُند و ارزشِ زیستی‌اش را اِنکار می‌نماید.

آنارشیسمِ زیست‌مِحوَر (اِکوآنارشیسم) چنین زبانی را در تضاد با اخلاق طبیعی آزادی می‌داند، زیرا هر گونه تحقیرِ حیات، نفیِ اصلِ برابریِ وجودی است.

۷- راه رهائی: آفرینش/ساختن زبانِ تازه

رهائی زبانی صِرفن در پرهیز از فحش خلاصه نمی‌شود؛ بلکه نیازمندِ بازسازی واژه‌ها می باشد. زبانِ رهائی یابی، می باید بر پایه‌ی احترام، آگاهی و نَقد مُستمّر شکل گیرد.
این زبان، نه زبانی نَرم و بی‌خشم، بلکه زبانی آگاه و مسئول است؛ زبانی که می‌تواند بر ضّدِ اِقتدار فریاد برآورَد، بی‌آنکه خود سُلطه‌گر شوَد.

آنارشیسم از ما می‌خواهد که واژه را از دولت و دین و پدرسالاری بازپس بگیریم زیرا،
زبانِ ما باید هم‌چون کُنشِ ما آزاد، آگاه و سازنده باشد.

۸- نتیجه‌گیری: رهائی از زبان تا جهان

زبان، نخستین میدانِ انقلاب است. تا زمانی که زبانِ ما حامل سُلطه باشد، هیچ آزادیِ پایداری در بیرون مُمکن نیست.
آزادی از دولت، بدون آزادی از زبانِ دولت، نیمه‌تمام است.
رَهائی آنگاه آغاز می‌شود که واژه، دیگر اَبزار تحقیر نباشد، بلکه راه را برای شناخت، احترام و همزیستی مسالمت آمیز هموار سازد.

زبان را بایستی از نظامِ سُلطه پاکسازی نمائیم. رهائی و آزادگی از «کلام/واژه» آغاز می شود، زیرا هر واژه، تِکّه‌ای از جهانِ ماست، و به یادداشته باشیم که اخلاقِ آنارشیستی از درونِ گُفتار، پندار و کِردارِ روزمرّه زاده می‌شود، نَه از شُعارها.

آزادی را نَه تنها باید فریاد زَد، بلکه باید دُرست گفت، چونکه زبانِ ما چهره‌ی درون و بیرون ما می باشد.

Fediverse Reactions