پژوهش توسط: هاسّه-نیما گُلکار
سودان سرزمینی با تاریخ پیچیده از امپراتوریها و جنبشهای محلی پیش از استعمار تا دوره ی سُلطه ی مشترک انگلیس-مصر و استقلال در سال ۱۹۵۶ میلادی می باشد. پس از “استقلال”، حکومت های سودان بارها با کودتاها، رژیمهای نظامی و بُحرانهای منطقهای دست به گریبان شد؛ از حکومت جعفر نمِیری با “اصلاحات” و سرکوبهایش، تا حکومتِ ۳۰ ساله ی عُمَر اَلبشیر که با کودتای نظامی ۱۹۸۹ آغاز شد و در ۲۰۱۹ بهواسطه ی قیام گُسترده ی مَردم سرنگون گردید. پس از سقوطِ البشیر، عرصهای نیمهمدتِ انتقالی با مشارکت نیروهای مدنی شکل گرفت، اما در اُکتبر ۲۰۲۱ ارتش بار دیگر دست به کودتا زَد. اختلافات داخلی بین فرماندهان نظامی و شبهنظامیانِ وابسته به دولتِ پیشین، زمینهٔ تشدید خشونت را نیز فراهم نمود.
در ۱۵ آوریل ۲۰۲۳ درگیریهای مسلحانه ی گستردهای بین ارتش رسمی سودان و شبهنظامیانِ «نیروهای پُشتیبانی سَریع» (اس.آ.اف) آغاز شد. این تقابل به یک جنگِ قدرت در مرکز و نواحی مرزی کشور تبدیل گردید، که به نوبه ی خود مُنجر به درگیری در «خارطوم» (پایتخت) و مناطق حساّس مانند «دارفور» شده است.
این جدالِ نظامی میان دو نیروی مسلحِ قدرتمند، فروپاشی بیشتر ساختارهای حُکمرانی، مُداخله ی بازیگران سیاسی-اقتصادیِ امپریالیستی ( منطقهای/فرامنطقهای) و در نتیجه، بُروز جنگِ داخلیِ تازه و فاجعه ی انسانی (نَسل کُشی) قرار گرفته است.
بنابر نوشته ی “خبرگُزاری رویترز” از یک آنارشیست سودانی به عنوان زبانِ مستقیم، انتقادی، همدلانه و صدای مَردمی که در وضعیتِ هولناک امروز در خیابانها و اُردوگاهها گرفتار ماندهاند: «من آنارشیستی سودانیام؛ این یعنی با هر شکلِ تمرکزِ قدرتِ دولتی و شِبهدولتی — خواه ارتش، خواه “نیروهای پشتیبانی سریع”، خواه هر فرد یا کشوری که منافعش را بر جانِ مردم ترجیح می دهد مُخالف هستم. آنچه امروز در سودان میبینم، نتیجهٔ سالها چپاول منابع، سرکوبِ اعتراضات و تقسیمِ مردم به “مخاطبِ قدرت” و “باقیماندهها” می باشد. این جنگ نه میان دو ایده ی سیاسی که میان اُلیگارشیها و شبهالیگارشیها علیه مردمِ بیپناه و کُشتار آنان جریان دارد. در هفتهها و ماههای اخیر، گزارشها از قتلهای دستهجمعی، پاکسازیهای إتنیکی و محاصرههای طولانیمدت شهرها حکایت دارند. شهر تاریخی «اَلـفاشر» در دارفور در تازهترین رویدادها بهدستِ شبهنظامیان اُفتاد و گزارشهائی از کُشتار وسیع و جنایات علیه غیرنظامیان توسط سازمانهای بینالمللی حاکی از إخطار نسلکُشی و نقضهای جدّی حقوقِ بَشَر مُنتشر شده است. همزمان میلیونها انسان از خانه و کاشانه های خود رانده شدهاند؛ مرگِ انسان ها نَه تنها در اَثر گلوله و بُمب، بلکه از گُرسنگی، بیماری و نبودِ دارو و آبِ پاک، این قاتلانِ خاموشِ کودکان و سالمندان اتفاق می اُفتد.
بهعنوان یک آنارشیست، نمیتوانم بیتفاوت بمانم: ساختارهائی که مردم را بیخانمان و تکهتکه میکنند، نَه «قَضا و قَدَر» است و نه تنها نتیجه ی اختلافاتِ نظامی — بلکه نتیجه ی منافعِ سیاسی و اقتصادیِ کسانی است که از بیثباتی سود میبَرند. دولتِ نظامی و شبهنظامیان هر دو در کُنترل منابعِ کلیدی (از جمله معادن طلا در مناطق غربی) دست دارند و همین امر رقابت بر سر منافع را به قساوت های بیشتری تبدیل کرده است.
اما صدای دیگری هم هست: شبکههای همیاری محلی، کُمیتههای مقاومتِ شهری، فعالان بهداشتی و آموزگاران و مَددکارانی که با حداقل امکانات جانِ مردم را نجات میدهند. ما به کمکهای مردمی، خودسازماندهیِ محلی، و ایجادِ مسیرهای أمن برای عبور و توزیعِ غذا و دارو نیاز داریم — نَه صِرفن نشستها و اعلامیههای دیپلماتیک. مقاومتِ اجتماعیِ حقیقی زمانی است که مردمِ درگیر درمانده، منابع را بهاشتراک بگذارند و زیرِ فشارِ نیروهای سُلطه گر برای أمنیتِ معیشت و جانشان ایستادگی نمایند».
عاملان کُشتار در هر کُجای جهان را با انتشار اخبار و گزارشاتِ مُستند در این زمینه محکوم نموده و آنان را در برابر افکار همگانی به عنوان مسئول و پاسخگوی اینگونه جنایات إفشا نمائیم!

