معلولیت و استثنایی بودن، پیش از آنکه یک وضعیت فردی باشد، آینهای از شیوهی سازماندهی جامعه است.
در هویت افراد دارای معلولیت، تفاوتهای ذهنی و جسمی نه نشانهی نقصان، بلکه نشانهی تنوع انسانیاند.
آنگاه که جامعه ظرف مناسبی برای درک، پذیرش و فرصتآفرینی نباشد، تفاوت به محدودیت تبدیل میشود.
محدودیتی که نه از بدن، بلکه از مناسبات نابرابر اجتماعی زاده میشود.
با خلق فضاهای دسترسپذیر، خلاقانه و دوستدار همهی بدنها،
میتوان امکان زیستی برابرتر برای همه، از جمله افراد دارای معلولیت، فراهم کرد.
اما از آنجا که اغلب سازندگان فضاها و امکانهای اجتماعی، خود را «توانمند» میپندارند،
افراد دارای معلولیت همواره قربانی نابرابری فضایی، فیزیکی و فرهنگی میشوند.
معلولیت صرفاً به ناتوانی جسمانی تقلیلپذیر نیست؛
بلکه در نسبت با تعاریف مسلط از بدن مطلوب، کارآمد و کنشگر شکل میگیرد.
جامعه، بدنِ مطابق با معیارهای خود را «سالم» مینامد،
و هر بدنِ ناهمخوان با این الگو را «ناتوان» ارزیابی میکند.
در حالیکه مفهوم سلامت همواره تاریخی، فرهنگی و متغیر است،
و در نتیجه تعریف معلولیت نیز امری ثابت و جهانشمول نیست.
نگاه رایج، بدن و ذهن متفاوت را بدنِ «مسئلهدار» میبیند،
و فرد را به حضوری دائماً مسئلهمند در جامعه محکوم میکند.
اما باید از خود پرسید:
وقتی معیارهای توانمندی و سلامت تا این اندازه سیالاند،
چگونه میتوان بر پایهی آنها برچسب نقص و معیوببودن را بر انسانی تحمیل کرد؟
چگونه میتوان رنجِ طردشدن، نامرئیشدن و نابرابری را مشروع جلوه داد؟
مسئله، محدودیت بدنها نیست؛
مسئله، تنگی افقهای اجتماعی ماست.
مسئله، ساختارهایی است که تفاوت را به حاشیه میرانند.
و ما وظیفه داریم در برابر این ساختارها بایستیم.
در برابر نگاهی که انسان را به کارکرد تقلیل میدهد.
در برابر نگاهی که ارزش را انحصاری میکند.
روز جهانی معلولیت، روز ترحم نیست؛
روز بازاندیشی در معیارهای خودساختهی «نرمال» است.
روز ایستادن در کنار بدنها و ذهنهایی است که حذف شدهاند.
و روز مبارزه با نابرابریای است که به نام «طبیعت»، اما به دست جامعه بازتولید میشود.
با فهمم کردن این ها،
در کنار شما خواهیم کوشید که جهان به خانه ای بهتر برای تمامی انسان ها و دارای فرصت هایی برابرتر تبدیل گردد.
جبهه آنارشیستی

