مصاحبه «فدراسیون لیبرتارین های قفقاز» با «جبهه آنارشیستی» + پی.دی.اف (به زبان های روسی و فارسی)

مصاحبه «فدراسیون لیبرتارین های قفقاز» با «جبهه آنارشیستی»

همان طور که قبلاً نوشتیم، آنها [جبهه آنارشیستی] اسلام رادیکال را به شدت محکوم می کنند و از حقوق زنان و اقلیت های جنسی حمایت می کنند.

ایده‌های اندیشه لیبرتارین در همه جا یافت می‌شود. ما فرصت داشتیم با نمایندگان جبهه آنارشیستی که بیشتر اعضای آن از ایران و افغانستان می‌آیند صحبت کنیم.

فدراسیون لیبرتارین های قفقاز (فاکِل)

فاِکل: چپ ایران و افغانستان را زیر نظر دارد برای ما غیر معمول نیست که شایعاتی در مورد نارضایتی مردم ایران از مقامات بشنویم ، به ویژه ویدئوهایی که زنان در آن حجاب می سوزانند محبوب بودند. اخبار افغانستان همیشه ترسناک تر است ، همه می دانند که زنان در این کشور چگونه باید رنج ببرند و مردم در چه فقر زندگی می کنند. ۶۰ فعال افغانستانی که سعی داشتند با فرستادن آنها به کشورهای دیگر نجات یابند به ویژه به خوبی شناخته شدند. آیا متوجه شده اید که ایران توجه چپ گرایان کشورهای دیگر را به خود جلب می کند و این ۶۰ فعال چه نقشی در مردم افغانستان داشتند؟

جبهه آنارشیستی: در سالهای اخیر به ویژه پس از قیام “زن—زندگی—آزادی” ، ایران به یکی از مراکز توجه برای آنچه که میتوان آن را “جنبشهای چپ جهانی” نامید ، تبدیل شده است.”اول از همه ، باید توجه داشت که مفاهیم “چپ” و “راست” در سیاست مدرن با آنچه در دوران جنگ سرد (1960-1980s) به معنای آن بود متفاوت است. پیش از این ، مراکز قدرت با یکدیگر مخالفت می کردند ، اما امروزه چنین برخوردی در سطح رقابت سیاسی و اقتصادی وجود دارد که به طور نزدیک با جامعه در هم تنیده شده است.. به عبارت ساده ، سیاست های چپ گرای جهانی در دهه های اخیر کاهش یافته است: احزاب چپ گرایانه در سیستم سرمایه داری مدرن ادغام شده اند و احزاب چپ گرایانه تنها در پارلمان های کشورهای سرمایه داری به اقلیت تبدیل شده اند. امروزه “راست” و ” چپ ” اغلب به عنوان نیروهای محافظه کار یا ملی گرایانه در مقابل نیروهای لیبرال و سوسیال دموکرات درک می شوند. ما خود را متعلق به هیچ یک از این دسته های سیاسی نمی دانیم و معتقدیم که حمایت از چنین تقسیمات نامناسب است. به طور کلی ، آنارشیسم یک جایگزین مستقل را نشان می دهد ، یک خط سوم واقع در خارج از ساختارهای حالت سلسله مراتبی.

با توجه به این هرج و مرج در سیاست جهانی ، چپ کلاسیک ، از جمله مارکسیست ها در داخل و خارج از ایران ، به دو گروه تقسیم می شود: الف) چپ ، که مخالف سرکوب در ایران است ، از جمله وضعیت با شرایط کاری ، آزادی بیان ، و مخالف حامیان جنبش مخالف سلطنت طلب است ؛ ب) چپ ، عمدتا در خارج از ایران واقع شده است که به دلیل تضاد با غرب و جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل ، رژیم جمهوری اسلامی را به عنوان یک نیروی ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی می بیند، که اغلب به عنوان یک حامی “محور مقاومت”. چنین توجهی نه تنها با فیلم های خشونت یا سوزاندن حجاب ، بلکه با تناقض عمیقی که ایران امروز دارد، مرتبط است: جامعه ای که در سبک زندگی ، ارزش های فردی و خواسته های اجتماعی بسیار مدرن شده است ، در برابر یک ساختار سیاسی مبتنی بر منطق الهی، اقتدارگرا و قدرت. برای بسیاری از چپ گرایان در سراسر جهان، ایران همزمان نمونه ای از ظلم مذهبی، مقاومت زنانه، تقسیم طبقاتی و تناقض بین یک دولت رسمی ضد امپریالیستی و جامعه ای است که از اشکال مختلف سلطه رنج می برد. بنابراین، امروز ایران فقط یک “کشور خاورمیانه” نیست ، بلکه یک زمینه نمادین برای بحث در مورد روابط دین ، قدرت ، سرمایه ، جنسیت و خشونت دولتی علیه بدن است.

زنان معترض از افغانستان در سه موقعیت احتمالی قرار دارند: برخی از آنها قبلا از طریق سازمان های حقوق بشر و ساختارهای مهاجرت در کشورهای اروپایی پناهندگی دریافت کرده اند. برخی دیگر در انتظار مهاجرت به کشورهایی مانند پاکستان و ایران هستند ؛ وضعیت آنها همچنان نامشخص است و در وضعیت نامشخصی قرار دارند. بیشتر زنان معترض و فعال در افغانستان باقی می مانند ، جایی که به دلیل فشار شدید و سرکوب ، منفعل می شوند ، و فقط گروه های کوچک فعالیت های سیاسی مخفیانه ای انجام می دهند.

فاکل: یک افغان معمولی و یک ایرانی چطور؟ شیوه زندگی آنها چقدر با یکدیگر متفاوت است؟ 

جبهه آنارشیستی: زندگی یک افغانستانی معمولی کاملا پر از رنج و محدودیت است. کمبود کار، هزینه بالای زندگی و در برخی موارد تحقیر و ترس از نیروهای طالبان؛ اکثر جوانان و فارغ التحصیلان بیکار و فقیر باقی می مانند. افرادی که در فعالیت های سیاسی مخفی شرکت می کنند در بزرگترین خطر هستند: اگر کشف شوند، ممکن است با زندان، شکنجه یا قتل مواجه شوند. علاوه بر این، آنها تحت فشار مشکلات اقتصادی و فقر شدید هستند.

زندگی روزمره یک ایرانی معمولی در یک حالت عمیقا تقسیم شده اجرا می شود. از یک طرف، فقر، تورم کنترل نشده، ناامنی شغلی، خستگی روانی و آینده ای نامشخص است؛ از سوی دیگر، تمایل به زندگی، عشق، ایجاد شادی های کوچک و یافتن معنی است. مردم یاد گرفته اند که شکاف دائمی بین “چه کسی هستند” و “چه کسی سیستم می خواهد آنها باشند” ایجاد کنند.”سبک لباس، موسیقی، روابط عاشقانه، زبان بدن و حتی جوک ها اغلب کاملا با خطابه رسمی مقامات در تضاد است. این زندگی دوگانه یک مقاومت پنهان اما در مقیاس بزرگ را تشکیل می دهد که همیشه به خیابان ها نمی رود و لزوما سازمان یافته نیست، اما عمیقا در زندگی اجتماعی نفوذ می کند، نشان می دهد که پروژه “مرد اسلامی مطلوب” در واقع شکست خورده است.

فاکل: به نظر شما آیا اکثریت در اپوزیسیون هستند یا اکثریت جمعیت در کنار دولت هستند؟

جبهه آنارشیستی: این یک سوال دشوار است که فقط در محدوده یک کتاب یا تحقیق قابل پاسخ است. به طور کلی، اکثریت افغان ها از طالبان حمایت نمی کنند، اما به دلیل سرکوب و فشار نمی توانند علنا نظرات خود را بیان کنند. با این حال، گروه هایی وجود دارند که از طالبان حمایت می کنند، تا حدی به دلیل نقص های دولت قبلی و تفاوت های قومی و زبانی. طالبان خود را به عنوان یک نیروی اسلامی و ملی گرایانه معرفی می کنند و ملی گرایان همدردی با آنها دارند. نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور تحکیم سازمانی ندارند؛ مسائل قومی و هویتی اختلاف آنها را تشدید میکند بنابراین، برخی از ملی گرایان و گروه های اسلامی افراطی از طالبان حمایت می کنند، اما اکثریت جمعیت نه تنها از آنها حمایت نمی کنند، بلکه به شدت از آنها خوششان نمی آید. با این حال، عملا هیچ مخالفت سازمان یافته ای در کشور وجود ندارد.

از سوی دیگر، جامعه ایران را نمی توان به یک دوگانگی ساده “حامی—مخالف” کاهش داد. اکثر مردم در حالت بی اعتمادی، خستگی و خستگی سیاسی زندگی می کنند. آنها در اردوگاه حامیان ایدئولوژیک دولت نیستند و لزوما در چارچوب اپوزیسیون کلاسیک قرار نمی گیرند. شکاف بین دولت و جامعه به حدی رسیده که نمایندگی بی معنی است. قدرت نه از طریق رضایت فعال مردم، بلکه از طریق ترکیبی از سرکوب، اجاره اقتصادی، شبکه های امنیتی و مدیریت ترس حفظ می شود. بسیاری از آنها از زندگی روزمره خود ناراضی هستند، اما به دلیل هزینه بالای اعتراضات، آنها در حالت “پرهیز سیاسی خاموش” باقی می مانند – آنها با مقامات نیستند و نمی توانند فعالانه عمل کنند.

فاکل: چه ایده هایی در گروه های مخالف محبوب تر هستند؟

جبهه آنارشیستی: در میان جریان های مختلف اپوزیسیون در ایران، ایده های سکولاریسم، آزادی های مدنی، برابری جنسیتی (زنان، مردان، کویر و غیره) و رعایت حقوق بشر بیشترین حمایت را دارند. مطالبات مشترک جداسازی دین از دولت، پایان دادن به حکومت ایدئولوژیک و ایجاد نظم دموکراتیک است. در کنار این، عدالت اجتماعی، مبارزه با تمرکز ثروت و انتقاد از سرمایه داری اجاره ای، به ویژه در میان جریان های چپ و رادیکال، مهم است. در میان جوانان، گرایش به شکل های افقی سازماندهی، ضد اقتدار طلبی و عدم اعتماد به ساختار کلاسیک قدرت مشاهده می شود. با این حال، مخالفان همچنان پراکنده هستند و این ایده ها به عنوان یک همزیستی مباحثه ای وجود دارند تا یک پروژه سیاسی کامل.

در میان اپوزیسیون در افغانستان دو جهت برجسته است: ۱) ایجاد یک دولت جمهوری خواه یا تعاونی (متمرکز یا غیرمتمرکز) با قانون اساسی جدید که شامل گروه های اسلامی، تکنوکرات و قومی است. طالبان این گزینه را قبول نمی کنند. ۲) فدرالیسم و حاکمیت کاملاً غیرمتمرکز که توسط اکثریت مردم فارسی زبان حمایت می شود. نیروهای سیاسی که رسماً وجود دارند، عمدتاً از این گزینه حمایت نمی کنند، اما بخش بزرگی از مردم به آن تمایل دارند.

فاکل: مخالفان چقدر قوی هستند؟

جبهه آنارشیستی: با وجود نارضایتی گسترده، اپوزیسیون در ایران با بحران سازماندهی و تکه تکه شدن مواجه است. شکاف های عمیق ایدئولوژیک، رقابت های داخلی، وابستگی بخشی از اپوزیسیون به کشورهای خارجی و عدم اجماع، مانع از تبدیل جنبش اعتراضی به یک جایگزین پایدار می شود. تظاهرات گسترده ای رخ می دهد، اما عدم وجود شبکه های قوی و هماهنگی داخلی و آسیب پذیری در برابر سرکوب مسلحانه، هر موج از فعالیت را به سرعت از بین می برد. جامعه از نظر روانی برای تغییر آماده است، اما مکانیسم های نهادی و سازمانی برای تغییر پایدار هنوز وجود ندارد.

در حال حاضر، در افغانستان، هیچ یک از مخالفان قوی وجود ندارد. طالبان از روابط دیپلماتیک با کشورهای همسایه برای تضعیف آن استفاده می کنند. بسیاری از قدرت های جهانی نسبت به مخالفان محتاط هستند و به آن ها اعتمادی ندارند. با این حال، با توجه به غیر قابل پیش بینی بودن اقدامات طالبان، وضعیت ممکن است تغییر کند: پس از پایان بحران اوکراین، سیاست بین المللی در مورد افغانستان ممکن است اصلاح شود و مخالفت افزایش یابد.

فاکل: سیستم قضایی و زندان چقدر بی رحمانه است؟ تفاوت این سیستم ها در ایران و افغانستان چیست؟

جبهه آنارشیستی: سیستم قضایی و زندان در ایران بخشی از مکانیسم ساختاری سرکوب است، نه یک نهاد بی طرف عدالت. دستگیری های خودسرانه، اعترافات اجباری، شکنجه های جسمی و روانی، محکومیت های سنگین برای فعالیت های سیاسی و استفاده گسترده از مجازات اعدام نشان می دهد که هدف اصلی سیستم عدالت نیست، بلکه ترساندن و کنترل جامعه است. زندان ها وظیفه ی کنترل بدن و ذهن انسان ها را دارند، نه مجازات جنایتکاران را. بسیاری از زندانیان به دلیل “جرم” بازداشت نشده اند، بلکه به دلیل تهدید بالقوه به نظم سیاسی بازداشت شده اند. این خشونت های حقوقی، زخم های عمیقی در روان جمعی ایجاد می کند و آسیب های ساختاری ایجاد می کند که پیامدهای آن برای نسل های آینده باقی می ماند. اخیراً، آنارشیست های مستقل مانند افشین حیرتیان و دیگران تحت فشار قرار گرفته اند تا اعتراف کنند که با کشورهای غربی همکاری کرده اند، آنها ربوده شده اند، زندانی شده اند و شکنجه شده اند؛ ما به شدت نگران سلامت آنها هستیم.

سیستم قضایی افغانستان کاملاً بر اساس شریعت است و بسیار خشن است. تفاوت ها در نوع جرایم وجود دارد: در مورد پرونده های مدنی که مربوط به مردم عادی است، تصمیمات مطابق قانون اسلامی و توسط داوران طالبان گرفته می شود؛ در این مورد، کسی که ارتباط دارد یا می تواند رشوه دهد، برنده است، زیرا فساد در دولت طالبان نسبت به دولت سابق جمهوری، بیشتر است. برای فعالان سیاسی و مخالفان، این سیستم بسیار ظالمانه است. زندانیانی که از زندان طالبان آزاد شده اند، از شکنجه ها سخن می گویند؛ بسیاری از مخالفان پس از دستگیری کشته شده اند یا بدون هیچ اثری ناپدید شده اند. فروش و مصرف الکل نیز به شدت مورد تعقیب قرار می گیرد: متهمین قبل از محاکمه به شدت مورد ضرب و شتم قرار می گیرند و سپس در دادگاه مورد بررسی قرار می گیرند. به طور کلی، نظام قضایی طالبان با خشونت و فساد شدید و بدون شفافیت کار می کند.

فاکل: چه آینده ای را برای دولت هایی که در حال حاضر در ایران و افغانستان هستند، می بینید؟ به نظر شما، تهران و کابل به کجا می روند؟

جبهه آنارشیستی: آینده دولت های کنونی در ایران و افغانستان باید به عنوان یک “بحران مداوم” در نظر گرفته شود نه یک ثبات یا یک انتقال آرام. در ایران، قدرت با فرسایش جدی مشروعیت اجتماعی، بحران اقتصادی مزمن، شکاف عمیق بین دولت و جامعه و افزایش انزوای بین المللی مواجه است. این سیستم به وسیله ی دستگاه قدرت، منابع مالی و کنترل خشونت، نه حمایت اجتماعی، حفظ می شود. ایران در حال حرکت به سوی “حصار کامل سیاسی” و “تلاشی تدریجی سرمایه اجتماعی” است، جایی که هر تغییر ناگهانی، از پایین و در داخل قدرت، می تواند به بی ثباتی شدید منجر شود.

در افغانستان، چشم انداز حتی تاریک تر است. طالبان یک دولت مدرن نیستند، بلکه یک ایدئولوژی فرامرزی هستند که منطق استثناء زنان، سرکوب سیستماتیک، انزوای جهانی و فروپاشی اقتصادی را به کار می گیرند. کابل در چرخه فقر، مهاجرت اجباری، خشکسالی، محرومیت اجتماعی و فقدان چشم انداز گرفتار شده بود. رژیم طالبان قادر به بازسازی اقتصادی نیست، صلح اجتماعی را تضمین نمی کند و هیچ مشروعیت داخلی یا بین المللی ندارد. ادامه این وضعیت به معنای عمیق تر شدن شکاف اجتماعی، گسترش اقتصاد غیررسمی و تولید مداوم خشونت و بی ثباتی است. به طور کلی، هر دو کشور، تهران و کابل، در مسیرهای متفاوت اما مشابهی به سوی محاصره تاریخی حرکت می کنند: تهران با نقاب دولت نیرویی مدرن، و کابل با شکل آشکار ایدئولوژیک قدرت. یکی از درون به تدریج در حال فروپاشی است و دیگری در حال فروپاشی پایدار است.

فاکل: فلسطین چه تاثیری بر زندگی در افغانستان و ایران دارد؟ آیا جامعه به سوی دنیای غربی (درباره آمریکا) می رود؟ شاید مردم به آمریکا، اسرائیل و اروپا به عنوان شعله ای نگاه می کنند که می تواند خاورمیانه را از اسلام رادیکال نجات دهد، یا شاید مردم درک می کنند که اعضای ناتو و متحدان آنها امپریالیست هستند؟

جبهه آنارشیستی: مسئله فلسطین و رابطه جامعه با غرب یکی از پیچیده ترین مسائل در ایران و افغانستان است. از یک طرف، تجربه انقلاب ها، تحریم ها، جنگ ها و اشغال نظامی، عدم اعتماد و انتقاد از دولت های غربی، به ویژه ایالات متحده و ناتو را به عنوان قدرت های خارجی که به رنج مردم بی تفاوت هستند، شکل داده است. از سوی دیگر، ارزش های آزادی فردی، حقوق زنان، سکولاریزم و رفاه اجتماعی که در جوامع غربی به وضوح دیده می شود، برای بسیاری الهام بخش است. در مورد فلسطین، همدردی برای رنج مردم وجود دارد، اما اکثریت جامعه معتقدند که دولت ایران از انگیزه های اخلاقی عمل نمی کند؛ بلکه از این مسئله به عنوان ابزاری برای مشروعیت سیاسی و کنترل داخلی استفاده می کند. بنابراین، دیدگاه جامعه دوگانه است: ضد امپریالیستی و در عین حال در برابر آزادی های مدرن؛ انتقاد از سلطه غرب با الهام از وعده های آزادی آن ترکیب می شود. به طور کلی، جامعه ایران به کشورهای دیگر و روابط بین المللی باز است و از ایده توافق جهانی در سطح مردم حمایت می کند.

فاکل: در سازمان شما فقط ایرانی ها و افغان ها حضور دارند؟

جبهه آنارشیستی: ترکیب شبکه های آنارشیستی به ایران و افغانستان محدود نمی شود؛ بلکه دارای یک ماهیت فراملیتی است. این شبکه ها از طریق مهاجران، پناهندگان و فعالان در کشورهای اروپایی گسترش می یابند. در داخل ایران، به دلیل آزار و اذیت شدید، فعالیت ها عمدتا مخفی، حُجروی و غیر رسمی است. ارتباط بین گروه های داخلی و خارجی از طریق کانال های غیررسمی، رسانه های مستقل و شبکه های حمایتی انجام می شود. این پراکندگی جغرافیایی ممکن است به نظر یک ضعف برسد، اما برای ساختارهای خودگردان آنارشیستی، این امر باعث می شود تا حتی در شرایط فشارهای شدید پلیس و نظامی، زنده بمانند و فعالیت خود را ادامه دهند.

فاکل: خیلی عجیب است که آنارشیست ها در چنین منطقه ای از هم جدا شده باشند. و این خیلی هیجان انگیز است! میخواهید چه چیزی به خوانندگان ما بگویید؟

جبهه آنارشیستی: حضور آنارشیست ها و نیروهای رادیکال در چنین فضاهای بسته و خشونت آمیز، شگفت انگیز به نظر می رسد، اما واکنش طبیعی به تجمع سرکوب، نابرابری و تسلط است. آنارشیسم در اینجا یک حرکت فکری نیست، بلکه یک شکل از زندگی است، یک مقاومت علیه دولت، دین رسمی و سرمایه ی اجاره ای. پیام مبارزه ساده است: آزادی هدیه ای از دولت ها نیست و نتیجه دخالت خارجی هم نیست. این در درون شکست ها، سرکوب ها، ترس ها و کارهای کوچک مقاومت به وجود می آید. مردم این منطقه، سوژه های داستان هستند، نه قربانی های ساکت.

فایل پی.ی.اف:

مصاحبه فدراسیون لیبرتارین های قفقاز به زبان های روسی و فارسی