امروز داشتم یک مطلبی را میخواندم که با این جمله هیتلر مواجه شدم. “پستترین انسانها کسانی هستند که در تصرف کشورهایشان با من همکاری کردند، چون وطن، مادر است و آنها کمک کردند تا من بر مادر شأن مسلط شوم.”
این جمله نشان میدهد که اصطلاحاتی مثل: مادر و وطن، خاک و زن چگونه میتوانند زن را به مالکیت و ابزار تبدیل کنند. اگر واژههایی مانند فروش، تجاوز، خیانت، تسلط یا ناموس با آنها همراه شوند بار جنسیتی و ضد زن بودن آن کاملاً مشخص میشود.
وطن = مادر = ناموس🙅🏼♀️❌
ما همیشه از سوی ملیگرایان با اصطلاحاتی مانند وطن، مادر است، خاک ما ناموس ماست، وطن حیثیت مادر را دارد، دفاع از ناموس سرزمین دفاع از چادر مادر و واژهها و اصطلاحاتی مشابه روبهرو بودهایم. اصطلاحاتی که بهطور سیستماتیک برای توجیه و پنهانسازی یک نگاه زنستیزاته به کار میروند. این زبان زن را در کنار وطن و خاک قرار میدهد و او را نه به عنوان یک انسان مستقل بلکه به عنوان چیزی که باید محافظت، کنترل و تملک شود، معرفی میکند.
در همینجا میتوان حس مالکیت را بهوضوح دید. وطن یا خاک میتواند جزو مالکیت باشد. زیرا بیجان است و خرید و فروش یا تصرف آن در منطق سیاسی و اقتصادی ممکن است. اما پرسش اساسی این است زن چرا؟ چرا باید زن با واژهها و مفاهیمی تشبیه شود که ذاتاً به مالکیت تعلق دارند؟ آیا تا به حال پرسیدهایم چرا زن باید «وطن» یا «خاک» باشد؟ چرا باید انسانی زنده، صاحب اراده و اختیار، در کنار چیزهایی قرار گیرد که قابل تصرف و معاملهاند؟
مسئله بر سر وطندوستی یا احترام به سرزمین نیست. مسئله زبانی است که برای بیان آن انتخاب میشود. میتوان از وطن یا سرزمینی دفاع کرد، بدون اینکه زن را به ناموس، خاک یا مادر قابل تملک تقلیل داد. وقتی این وطندوستی با این اصطلاح و تشبیهات سیستماتیک نشان داده میشود، دیگر با عشق به سرزمین روبهرو نیستیم بلکه با باز تولید یک نگاه مالکیتی و زنستیزانه طرف هستیم.
#زن_اگاهی_رهایی
زن*_زندگی_آزادی
مبدأ : facebook.com/share/1Bb29bXUBN/?mibextid=wwXIfr

