• زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۴ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۴ )

    متولد ۱۳۷۸ هستم. شش ماهه بودم که پدرم در حین کار از بالای ساختمانی پایین افتاد و فوت کرد. چون بیمه نبود، و ما هم بشدت فقیر بودیم، مادرم به اصرار دایی‌ام با مردی که اعتیاد داشت ازدواج کرد. مادرم نیز به مواد مخدر روی آورد‌. برای دو سال مرا به خانواده پدربزرگم سپردند و…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۳ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۳ )

    همیشه در اقلیت بودم. زبانی، جنسی، جنسیتی، فکری، اتنیکی و… در حاشیۀ حاشیۀ به اصطلاح کشور به دنیا آمدن و رنگ آب و غذا ندیدن برایم تا زمان رفتن به استان‌های دیگر چیز معمولی بود. تجاوز آخوند فامیل به من برایم معنایی نداشت تا زمانی که به نوجوانی و جوانی رسیدم و فهمیدم چه بلایی…

  • Biography of Anarchist Fighters of Iran’s Geography (No. 2)

    Biography of Anarchist Fighters of Iran’s Geography (No. 2)

    I was born in 2003. I do not know my father. I wish I didn’t know my mother. It is not strange for a country girl to become a woman at the age of ten, at least not around us. Becoming a woman means being rented for a month’s worth of food. In the many…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۲ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۲ )

    من متولد ۱۳۸۱ هستم. پدر خود را ندیدم. ای کاش مادرم را هم نمی‌دیدم. برای یک دختر شهرستانی در ده سالگی زن شدن چیز عجیبی نیست. حداقل در اطراف ما اینگونه نیست. زن شدن یعنی تو را برای پولی در حد غذای ماهیانه کرایه بدهند. بسیاری از کتابها را که می‌خواندم احساس میکردم نویسنده مرا…

  • Biography of Anarchist Fighters of Iran’s Geography (No. 1)

    Biography of Anarchist Fighters of Iran’s Geography (No. 1)

    I was born in 2004. Like many other comrades, I don’t know in which hospital I was born. But the hellish city where I grew up is clipped to Khuzestan province. Like my other comrades, my first prison was family, and I learned the struggle bit by bit from there. My uncle killed my older…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۱ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۱ )

    متولد ۱۳۸۲ هستم. مانند خیلی از رفقای دیگر نمی‌دانم در کدام بیمارستان متولد شده‌ام. اما شهر جهنمی‌ای که در آن بزرگ شدم به استان خوزستان سنجاق شده است. همانند دیگر رفقای خودم، اولین زندان برای من خانواده بود و من مبارزه را ذره‌ذره از همانجا آموختم. خواهر بزرگترم توسط دایی‌ام کشته شده بود و برای…

  • سُهیل عربی: تعرّض از دید ما،تعرّض از دید آنها!

    سُهیل عربی: تعرّض از دید ما،تعرّض از دید آنها!

    تعرض از دید ما _ تعرض از دید آنها! : سال ۹۶ ،هنگامی که در بند هفت زندان اوین محبوس بودم،یک همبندی ارمنی داشتیم که به دلیل تبلیغ دین مسیحیت( اهدای چند جلد انجیل به دوستانش) محکوم به تحمل حبس شده بود،خیلی انسان آرام و متینی بود،هر بار که او را می دیدم در حال…

  • شمع‌هایی در دل تاریکی!

    شمع‌هایی در دل تاریکی!

    گرسنه‌گی و مرگ را بر سکوت علیه استبداد ترجیح داده‌اند، تا صدای عدالت را فریاد بزنند. دختران مهاجر و تبعیدی‌ای که طعم تلخ زندان و شکنجه‌های روحی و روانی حکومت امارت اسلامی (طالبان) را چشیده‌اند، اما مبارزه را ادامه می‌دهند. چند روز است که تمنا زریاب پریانی با شماری از زنان و مردان در پیوند…