• از دست دادن دومین رفیق مبارز آنارشیستمان در تصادف

    از دست دادن دومین رفیق مبارز آنارشیستمان در تصادف

    متاسفانه، پس از کشته‌شدن عارف قنبرزهی، رفیق ۱۵ ساله‌مان، در قیام زن زندگی آزادی توسط عوامل امنیتی رژيم، یکی دیگر از رفقای فدراسیون عصر آنارشیسم را هنگام فعالیت آنارشیستی در تصادف ماشینی از دست دادیم. رفیقمان متولد دهه هفتاد بود. پدرشان یک کارگر معمولی بود که بخاطر فقیری و نداشتن پول شیمی‌درمانی زودمرگ شدند و…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۸ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۸ )

    متولد سال ۱۳۷۹ هستم اما بسیار بیشتر از سنم به نظر می‌رسم. در کودکی هم مانند یک بزرگسال باید کار می‌کردم. هر بار که برادر بزرگم به مادرم حمله می‌کرد و برای پول مواد او را کتک می‌زد می‌فهمیدم که به اندازه‌ی کافی برای آوردن پول تلاش نکرده‌ام. هر چقدر هم تلاش می‌کردم دستمزد یک…

  • زخم باز و درد بی‌درمان (زندگینامه شماره ۷)

    زخم باز و درد بی‌درمان (زندگینامه شماره ۷)

    شانزده‌سالی بیش نداشتم که خواهری را در تصادف از دست دادم. شب بود و خواهرم در حال رانندگی به خانه. کامیونی برای یک میان‌بر، خیابان یک‌طرفه را برعکس و ممنوع می‌آمد و چراغش را هم به این دلیل خاموش کرده بود. خواهرم او را در خیابان تاریک ندید. آنچه از ماشین مانده بود را ندیدم…

  • رویای جمعی

    رویای جمعی

    اکنون، در زمان ما، مردم نمی‌دانند چه بر سر شان خواهد آمد؛ ولی این، هرگز مسئله‌ اساسی نیست؛ مسئله این است که مردم، خودشان نیز تصوری جایگزین از آنچه باید بیاید ندارند. مردم جز امور بدیهی زندگی شان، هیچ مطالبه‌ای ندارند و در واقع، طلب آنچه امور بدیهی می‌گوییم نیز یک خواهش است نه یک…

  • مسئلۀ فلسطین مسئلۀ ورشکستگی دولت‌گرایی است!

    مسئلۀ فلسطین مسئلۀ ورشکستگی دولت‌گرایی است!

    در روزهای اخیر شاهد درگیری دوباره در منطقۀ فلسطین و حملۀ گروه اسلامگرای حماس به اراضی تحت تسلط دولت اسرائیل هستیم که در سال‌ها یا حتی دهه‌های گذشته بی‌سابقه بوده است. اتفاقی که بیش از هر چیز نشان‌دهندۀ این است که مسئلۀ فلسطین که همه علاقه داشتند آن را یک مسئلۀ “مرده” فرض کنند هنوز…

  • افغانستانی‌ستیزی: بی‌خردی ‌مردم‌ستیزی

    افغانستانی‌ستیزی: بی‌خردی ‌مردم‌ستیزی

    به درازنای تاریخ، کاشانه‌شان محل رسمی قدرت‌نمایی و جنگ و نزاع دولت‌های مختلف است. بمباران و انتحاری و فقر زندگی یومیه‌شان است و در موج‌های گوناگون به ایران و پاکستان تبعید شدند (بگویند پناهنده، پناه‌جو، مهاجر و…). تبعید شدند و خانه‌هامان را ساختند، تبعید شدند و نیروی ارزان قیمت شدند تا بیشتر از ما برای…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۶ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۶ )

    متولد ۱۳۸۰ هستم. هنوز هم با دیدن آتش بوی مادرم را استشمام میکنم. من و خواهرم هر دو شش ساله بودیم وقتی مادرم از دست کتک‌خوردن‌های بی‌پایان و تهمت‌های پدرم، روی خودش بنزین ریخت و تا همسایه ها به او رسیدند دیگر چیزی از مادرم به جا نمانده بود. پدرم نیز کم نیاورد و ما…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۵ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۵ )

    متولد اواخر دهه شصت هستم. پدرم از زندانیان سیاسی چپ دهه شصت بوده و نطفه من در ملاقات‌های زندان بسته میشود. بعد از آزادی که حالا من دوساله‌ام، با اینکه تحصیل‌کرده بود، به دلیل سابقه‌ی سیاسی‌اش مجبور بود سراغ کارهای دیگری برود. مادرم تاب نیاورد و بدون اینکه چیزی بگوید مرا در پارک کنار خانه…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۴ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۴ )

    متولد ۱۳۷۸ هستم. شش ماهه بودم که پدرم در حین کار از بالای ساختمانی پایین افتاد و فوت کرد. چون بیمه نبود، و ما هم بشدت فقیر بودیم، مادرم به اصرار دایی‌ام با مردی که اعتیاد داشت ازدواج کرد. مادرم نیز به مواد مخدر روی آورد‌. برای دو سال مرا به خانواده پدربزرگم سپردند و…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۳ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۳ )

    همیشه در اقلیت بودم. زبانی، جنسی، جنسیتی، فکری، اتنیکی و… در حاشیۀ حاشیۀ به اصطلاح کشور به دنیا آمدن و رنگ آب و غذا ندیدن برایم تا زمان رفتن به استان‌های دیگر چیز معمولی بود. تجاوز آخوند فامیل به من برایم معنایی نداشت تا زمانی که به نوجوانی و جوانی رسیدم و فهمیدم چه بلایی…