• از دست دادن دومین رفیق مبارز آنارشیستمان در تصادف

    متاسفانه، پس از کشته‌شدن عارف قنبرزهی، رفیق ۱۵ ساله‌مان، در قیام زن زندگی آزادی توسط عوامل امنیتی رژيم، یکی دیگر از رفقای فدراسیون عصر آنارشیسم را هنگام فعالیت آنارشیستی در تصادف ماشینی از دست دادیم. رفیقمان متولد دهه هفتاد بود. پدرشان یک کارگر معمولی بود که بخاطر فقیری و نداشتن پول شیمی‌درمانی زودمرگ شدند و…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۸ )

    متولد سال ۱۳۷۹ هستم اما بسیار بیشتر از سنم به نظر می‌رسم. در کودکی هم مانند یک بزرگسال باید کار می‌کردم. هر بار که برادر بزرگم به مادرم حمله می‌کرد و برای پول مواد او را کتک می‌زد می‌فهمیدم که به اندازه‌ی کافی برای آوردن پول تلاش نکرده‌ام. هر چقدر هم تلاش می‌کردم دستمزد یک…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۶ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۶ )

    متولد ۱۳۸۰ هستم. هنوز هم با دیدن آتش بوی مادرم را استشمام میکنم. من و خواهرم هر دو شش ساله بودیم وقتی مادرم از دست کتک‌خوردن‌های بی‌پایان و تهمت‌های پدرم، روی خودش بنزین ریخت و تا همسایه ها به او رسیدند دیگر چیزی از مادرم به جا نمانده بود. پدرم نیز کم نیاورد و ما…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۵ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۵ )

    متولد اواخر دهه شصت هستم. پدرم از زندانیان سیاسی چپ دهه شصت بوده و نطفه من در ملاقات‌های زندان بسته میشود. بعد از آزادی که حالا من دوساله‌ام، با اینکه تحصیل‌کرده بود، به دلیل سابقه‌ی سیاسی‌اش مجبور بود سراغ کارهای دیگری برود. مادرم تاب نیاورد و بدون اینکه چیزی بگوید مرا در پارک کنار خانه…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۴ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۴ )

    متولد ۱۳۷۸ هستم. شش ماهه بودم که پدرم در حین کار از بالای ساختمانی پایین افتاد و فوت کرد. چون بیمه نبود، و ما هم بشدت فقیر بودیم، مادرم به اصرار دایی‌ام با مردی که اعتیاد داشت ازدواج کرد. مادرم نیز به مواد مخدر روی آورد‌. برای دو سال مرا به خانواده پدربزرگم سپردند و…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۳ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۳ )

    همیشه در اقلیت بودم. زبانی، جنسی، جنسیتی، فکری، اتنیکی و… در حاشیۀ حاشیۀ به اصطلاح کشور به دنیا آمدن و رنگ آب و غذا ندیدن برایم تا زمان رفتن به استان‌های دیگر چیز معمولی بود. تجاوز آخوند فامیل به من برایم معنایی نداشت تا زمانی که به نوجوانی و جوانی رسیدم و فهمیدم چه بلایی…

  • زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۲ )

    زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۲ )

    من متولد ۱۳۸۱ هستم. پدر خود را ندیدم. ای کاش مادرم را هم نمی‌دیدم. برای یک دختر شهرستانی در ده سالگی زن شدن چیز عجیبی نیست. حداقل در اطراف ما اینگونه نیست. زن شدن یعنی تو را برای پولی در حد غذای ماهیانه کرایه بدهند. بسیاری از کتابها را که می‌خواندم احساس میکردم نویسنده مرا…

  • دین و مسئلۀ حکومت آن

    دین و مسئلۀ حکومت آن

    اتحادیۀ آنارشیست‌های جغرافیای موسوم به افغانستان و ایران به‌عنوان بخشی از خودسازماندهی‌های فدراسیون عصرآنارشیسم، ذیل نام نهادی با اندیشۀ خداناباورانه و بدنۀ آتئیستی، مجدداً، در ادامۀ روند مبارزۀ دائمی خود با انواع ممکن اقتدار علیه اجتماع و افراد، حمایت خود را، از اعم خداناباوران و دگراندیشان دینی و دگرکیشانی که تحت سیطرۀ انواع حکومت‌ها، علیه…