
بعضی افراد جنسیتشون رو در قالب دوگانه زن و مرد تعریف نمیکنن. اونها ممکنه یه جایی وسط این طیف باشن و #جنسیت غیردوگانه داشته یا به یکی از دو طرف طیف نزدیکتر باشن مثلاً جنسیتغیردوگانه زنانه یا جنسیت غیردوگانه مردانه داشته باشن یا یک جنسیت یگانه منحصر به خودشون داشته باشن یا همزمان چند جنسیت…

در رد مفهوم سرمایهٔ ملی نظام سرمایهداری، از بدو پیدایش، بر پایهٔ مالکیت خصوصی، سودجویی فردی، و رقابتِ ساختاریافته استوار بوده است. با این حال در دوران معاصر، دولتها با استفاده از ابزار «ملیسازی» تلاش میکنند تا این نظام را در قالب چارچوبهای ملی بازتولید و مشروعیت بخشند. مفهوم «سرمایهٔ ملی» در نگاه اول،…

Written by danialbehzadi — February 3, 2025 کوتاه دربارهٔ مثلّث سرکوب به تعبیر میخائیل باکونین فیلسوف آنارشیست، مثلث سرکوب در نظامهای سلسلهمراتبی از سه رأس «زور و زر و تزویر» تشکیل میشه. این سه نیرو در یک رابطهٔ دیالکتیکی، ساختارهای سلطه رو بازتولید میکنن: ۱. «زر» (سرمایهداری) در مرکز این مثلث قرار داره، چرا که بدون استثمار نظاممند و انباشت…

تماشا و دریافت پروندهٔ رسانهها: https://kolektiva.media/w/p/pB1Pe8pRqn8syTYJrhMb3G?playlistPosition=1

آنارشیسم ، مَنفیّـتی است در برابر سُلطه بماهو سُلطه ؛ که در مقام روش ، دربردارنده ی ضدیتِ رادیکال با ماهیتِ سلطه ، و در مقام منش ، در بردارنده ی عصیان بر تمام تَعَیُـناتِ سلطه است. هسته ی آنارشیسم ، مُطلقیّتِ آزادیِ انسان است که نه صرفا در تضاد با تعیُّناتِ خاص سلطه ،…
متاسفانه، پس از کشتهشدن عارف قنبرزهی، رفیق ۱۵ سالهمان، در قیام زن زندگی آزادی توسط عوامل امنیتی رژيم، یکی دیگر از رفقای فدراسیون عصر آنارشیسم را هنگام فعالیت آنارشیستی در تصادف ماشینی از دست دادیم. رفیقمان متولد دهه هفتاد بود. پدرشان یک کارگر معمولی بود که بخاطر فقیری و نداشتن پول شیمیدرمانی زودمرگ شدند و…
متولد سال ۱۳۷۹ هستم اما بسیار بیشتر از سنم به نظر میرسم. در کودکی هم مانند یک بزرگسال باید کار میکردم. هر بار که برادر بزرگم به مادرم حمله میکرد و برای پول مواد او را کتک میزد میفهمیدم که به اندازهی کافی برای آوردن پول تلاش نکردهام. هر چقدر هم تلاش میکردم دستمزد یک…

متولد ۱۳۸۰ هستم. هنوز هم با دیدن آتش بوی مادرم را استشمام میکنم. من و خواهرم هر دو شش ساله بودیم وقتی مادرم از دست کتکخوردنهای بیپایان و تهمتهای پدرم، روی خودش بنزین ریخت و تا همسایه ها به او رسیدند دیگر چیزی از مادرم به جا نمانده بود. پدرم نیز کم نیاورد و ما…