«هنگامی که جهالت در جامعه و بینظمی در ذهن انسانها حکمفرما میشود، قوانین رو به ازدیاد میروند. انتظار میرود که قانونگذاری تمام کارها را انجام دهد و در عین حال که هر قانون تازه بهمعنای محاسبة نادرست تازهای است، انسانها دائماً بهسمت مطالبة چیزی از آن سوق داده میشوند که فقط از خودشان، از آموزش…
“…نقش روشنفکر در جامعه تحت تسلط اقتدار ، ماهیتی چندگانه دارد! بخشی به اقتدار موجود معترضد با بنیاد اقتدار ، مخالفتی ندارند. بدیل اقتدار موجود را در اقتداری دیگر ارزیابی می کنند. بخش دیگر در حوزه معرفت معنائی صرفا صوری از اقتدار دارند که فقط طرد و نفی در آن آشکارتر است .