دیهگو هشتاد و چهارساله، در میان انبوهِ کتابها در همهجای خانهاش، عکسها و خاطرهگوییها، همراه با استکانهای شراب که پر و خالی میشد و سیگارهایی که آتش به آتش میگیراند و با تنگیِ نفس دود میکرد. چهار پنج شبانهروزی همراه با او گذشت. با همهی زیستههای روزمره، خرید، پخت و پز، رفتن به کافهها و…