• أون روزو هيچوقت يادم نميره

    أون روزو هيچوقت يادم نميره

    به قصد تهيه نشريه از خونه تنها ميرم بيرون ،جايي كه بچه ها ي فدائي در خيابون شاه / انقلاب مي ايستند را بلدم . دو نفرند يكيشون قد كوتاهي داره با سبيل پرپشت ،أون يكي ديگه كمي چهار شؤونه و با صورتي تقريبا درشت استخوني و بسيار سرد و بي اعتنا ، با ديدنشون…