• اعدامی…

    اعدامی…

    سکوی زندگی چو ز پایم شود جدا لبخند واپسین ز لبم پاک می‌شود  امروز بیست و دوم بهمن است و به یاد می‌آورم که چقدر دلتنگت بودم. چند ماه بود که حرف نزده بودیم. هربار تلفن می‌کردم بهانه‌ای برای نبودنت می‌آوردند.  یکبار می‌گفتند رفته‌ای بندر عباس، بار دیگر رامسر، دانشکده، استخر، سرِ کار… و من…