من یاد اون پرولتر تنهام توی سنگرهای کمون پاریس سرکوب شدم همه جا بجای غذا خوردم باتوم پلیس صدای سرکوب شده زنی ام که هنوز تو بند ارتجاع اسیره از مهربونی و صلح با من حرف نزن جنگ آخرین مسیره آخرین فریادهای باکونین ام روبه روی ارتجاع مارکس نگو نا امیدی این خیابون ها تهش…
زندگی بدون مرز سال ها تو این جهنم زندگی کردم تنها تو تاریکی به رویا هام فکر کردم به آینده بی طبقه رویا برابر و همگانی به جهانی برابر بدون مرز و پلیس آگاهی اونجا که دیگه پدر نمیگه به بچش بازی نکن باهاش اون یک نژاد پسته انگار تو تمدن هم هست راه پیشرفت…