هنوز در عمق رویایم زنی بی وقفه می بارد برای کهنه درد خود،طناب دار می بافد دلش از بغض و کین داغ است لبش صد مهرِ بیداد است برای از خودش گفتن،غم اش را قصد فریاد است دلش قربانی ترس و تن اش صد آسمان دارد خودش هم خوب می داند اسیر دست جلاد است…
در باور سیاست ما،خونِ شعر بوی زندگی می دهد! و اگر شاعری قادر نباشد،در کنار پنجره ای رو به دریا خود را از هیاهوی جهان فارغ بداند و برای سربازهای این پادگانِ هفتاد میلیون نفری،حقیقت را زمزمه کند و سکوت خود را در برابر رخدادهای غیر انسانی بشکند، محاکمه می شود!! اگر چه اکنون،راهی برای…
در غمخانهٔ سیاه شب، صدای سرفهای در پردههای دود اندود شهر خفه میماند و نبض اختران در حفرههای سیه فام دلتنگی زنده به گور میشوند… پشت کابوس تاریک خیابانها ، تن یک زن در مدار پوچی، آماجگاه تیر گرسنگی میگردد و مردان، با رویش اولین نگاه در باغچهٔ سرخ شهوت، آغوش می شوند سراپا، تا…
معجزه ی عصر ما همین چادر های فراموشی و خاموشی ست که پیامبران بلاهت ،بر سرمان کشیده اند و ما با چشمانی کور ،در شهر قدم می زنیم و غریو بی عدالتی در گوش هایمان لال می شود..عصرها در خیابان “فرهنگ حسینی” از لا به لای صدها آگهی فروش کلیه عبور می کنیم و به…
کودکی بر آمده از دل طوفان،شب به شب آونگ می ماند نگاهش در پی تجربه ی لمس یک نان…دیگر هیچ کوین کارتری از پایان نگاه یک کودک در قعر فقر ،خود را با خشمی هار ،به محاکمه و مجازات نمی کشاند..و نگاه مجروحان در کنام نشسته ،بر جسم های نحیفی ست که در یورش بی…
آرمان هایمان را میان هذیان جماعتی محبوس،که با نگاهی رو به احتضار زمان را در تقویم بیهودگی ورق می زنند ،سوزاندیم و هیچ کس لهیبی که از قلب مان بر خاست را ندید،چرا که سرها در گریبان انزوا ،در پی پایانی جاودانه اند…ما نطفه ی انسانیت را در جامعه ی طاعون زده،میان لفافه ی فراموشی…
کور و کر ،در آستانه ی دهلیز نابودی ایستاده ایم و فشاغ بی حاصلی بر حضورمان چنگ می زند،ما با تباهی خود پیمان بسته ایم و سکوتمان را در رویا فریاد می زنیم..شب ها جوشان از خشم ،چپاولگران آزادی مان را در ذهن خود به محاکمه می کشانیم و صبح در مرداب ذلت دست و…
مغزهای کرخت و عفونت زده ی قانون،زنی را به جرم رد کردن نگاه گرسنه ی گرگی هرزه پوی و دفاع از خویش،در مسلخ بی عدالتی ذبح می کنند،تا به زنان این مرز و بوم بفهمانند باید مقابل دستهای متجاوز ،کرنش کرد و گذاشت افیون خفقان و حقارت قطره قطره در کام مان فرو چکد…..این اندیشه…