• سارینا اسماعیل‌زاده؛ دختری که خونش به فریاد بدل شد

    سارینا اسماعیل‌زاده؛ دختری که خونش به فریاد بدل شد

    شانزده سال بیشتر نداشت. اما در نگاهش، قرنی از تاریخِ سرکوب و آرزوی آزادی موج می‌زد. او نه فقط دختری از مهرشهر کرج، که روحی بود تبعیدی در میهن خویش؛ کودکی که زودتر از موعد بالغ شد، چون جهان بر شانه‌هایش بار حقیقت گذاشته بود. وقتی گفت: «نوجوان ایرانی دیگر نوجوان ۲۰ سال پیش نیست؛از…

  • شعر: سارینا، گلبرگ آزادی

    شعر: سارینا، گلبرگ آزادی

    تکاپوی سبز نور با مردمک مترقی تو با فلسفه شانه هایت چگونه به دوش کشیدی بغض چهار نسل مسکوت را تا خیابان انتحار ای آگاه به انتها تو بصیرت خون را چگونه از شهود درخت به رگ کشیدی ای گلبرگ آزادی برای انسداد گرده افشانی تو گلدان تو را از بام حقارت خودکشی کردند مگر…