همبستگی و دادخواهی سهیل عربی، آنارشیست تبعیدی، با کارگران زندانی در زندان های جمهوری اسلامی در گرامی داشت اول ماه مه روز جهانی کارگر
من با کنشگری مناسبتی مخالفم، اینکه سالی یک بار روز زن داشته باشیم و در کلِ سال زن را سرکوب کنیم، اینکه سالی یک بار روز کارگر داشته باشیم و به اسم دفاع از کارگر جیب خودمان را پر پول کنیم… تهوع آمیز است… اما اگر دلمان برای کارگر می تپد و قصد کمک به…
اُردوگاه کار اجباری فقط این نیست که کارگر را به زور شلاق مجبور به کار کنند، در زندانهای دور از شهر مثل #زندان_تهران_بزرگ، آب آشامیدنی و سایه برای زندانیان آرزو است، آب زندان شور و پر از لجن است، سایه را در هواخوری اجباری ظهر داغ می فروشند، ( برای ایستادن در قسمتهایی که اندک…
عفو بینالملل: دستکم نود و شش زندانی در ایران بر اثر محرومیت پزشکی جان باختند. سازمان عفو بینالملل، با انتشار گزارشی تائید کرد که مقامات زندانهای ایران با اهمال عمدی و عدم رسیدگی به وضعیت سلامتی زندانیان این کشور، مرتکب نقض فاحش #حقوق_بشر میشوند. این گزارش ناقص است! اولا تعداد زندانیانی که به دلیل محرومیت…
سُهیل عربی: «برای هر انسانی که تحت شکنجه و محکوم به اعدام باشد، نگران می شوم و حس مسئولیت به او دارم؛ اما به تو بیشتر می اندیشم، تو جای بیشتری در دلم داری، انگار با من از همه کس آشناتری … کمتر کسی می فهمد، زیر حکم اعدام درس خواندن یعنی چه!» * بیا…
قاضی: ما تو را به زندان انداختیم تا اصلاح شوی، بدتر شدی هی اعتراض هِی انتقاد، دیوانه ای؟ مشکل داری؟ چرا از بین بیش از بیست هزار زندانی در آن ندامتگاه فقط تو اعتراض می کنی؟ می خوای جای زندان بفرستمت دیوانه خانه؟ _زندانی: بیا و آن بیست هزار زندانی را از نزدیک ببین همه…
من از سلبریتی بودن بیزارم، دلم می خواهد، رادیکال ترین آنارشیست باشم؛ آنکه با هر حاکم، ارباب، ستمگر و زورگویی دشمن است و آنکه نه ظالم است و نه مظلوم، بلکه برای سرنگونی عوامل ظلم می جنگد، زندانی سیاسی و مبارز آزادی خواه بًت شکن است، خود نباید بت شود. هیچ کس به میل خودش…
سهیل عربی، زندانی سیاسی آنارکو سندیکالیست برای اجرای حکم دو سال زندان به «دادستان انقلاب تهران» احضار شده است. سهیل ساعاتی پیش در فیسبوک خود این چنین نوشته است: «به خانه بر می گردم، نزد همراهانم در زندان، خوشا کنار دادخواهانِ دربند نفس کشیدن … دنیای بیرون از زندان ، دنیایی زشت تر از داخل…
دلم چای می خواد، چای تو لیوان شیشه ای ، نه از این لیوان یه بار مصرفای نازک، چای خونگی، نه چای دُلی که مثل شاش بَچَس… دلم خواب می خواد؛ نه از این کابوسای همیشگی، که وسطش ده بار با جیغ و زوزه های ابوالفضل میپری و تا چشمت گرم بشه ، پاسدار بند…
ماه در قبرِ اَبر جان داده! مانده از زندگی برهنهشَبی همچنان مرگ میرود بهجلو همچنان از گذشتهها عَقَبی! ماه از پشت اَبر تابی… نَه ماه در پشت اَبر خوابیده! رنگِ ماتم به شهر پاشیده در جِدالِ گلوله با «حَلَبی»! (ماه را بیخیال، رفتارت… رویِ شب را سیاه خواهد کرد هِی خیانت بهماه خواهد کرد نکند…