از بودن به بودن ادامه دادن خسته شبیه شاپرکی که سر بر شیشه ی پنجره میکوبد مدام از شدن به شدن دور شدن بی رمق شبیه کرمی که در پیله پروانه میمیرد از خود دور شدن همیشه خود را پیدا کردن در تلخی پایان قصه و با طعم تلخ یاد تو خود خوری کردن خیره…
زار قبانی خوب است نیستی ببینی که امروز سوریه زمین داغ بازی سردی شده که در آن کاخ سفید و کرملین مهره ها را حرکت می دهند تا مهره ها خانه های خودی را آتش بزنند تا هر متر از زمین های موسکو و واشینگتن برای همیشه گران تر از آسمان دمشق باشد نیستی ببینی…
محاکمه ی روز تمام شده و زمان به نیمه شب شرعی رسیده نیمه شبی که… تیر خلاص را بزن بر آخرین نور در آسمان شلیک کن بر چهره ی ماه بی کسان سندیکای ستاره ها را ببر تیر باران کن دور تا دور تهران را خاوران کن ولی اینجا هر کسی وقتی از آینده حرف…
تمام این پیاده روها قبرستان رویاهای خیلی هاست و ما قدم میزنیم رویا به دنیا می آوریم رویا به خاک میسپاریم ما در پیاده روها خاک میشویم ما در پیاده رو ها رستاخیز میشویم دنیا میچرخد بر دایره ی سکوت و ما زیگزاگ میرویم به سوی مرکز این دایره که صراط المستقيم نشانی نیستی ست…
بر سفیدی کاغذ ناخن میکشم در احتضار کلمات شعرم گرفته است در عمق خود چنگ می اندازم یک مشت واژه برمیدارم وُ بر این در بسته میکوبم تا دیوار بشنفد که اینجا آدمی ، به سلسله ی آدمـــی امیدوار است… منبع : فیسبوک Farzan Alef / فرزان الف
با تیغ فلسفه خودزنی کردن از لا به لای ساختمان ها از لای خیابان ها خلاف جهت باد همیشه ها در خود وزیدن و در کاسه ی جمجمه ی خود گرد بادی شدن که تا همیشه در خود دور خود می چرخد نقاشی : Marco Diaz منبع : فیسبوک Farzan Alef / فرزان الف
تو، همیشه چشم به راه آزادگان بودی ولی آزادگان*،نه بزرگراهی ست و نه کمربندی ، که بر کمرت آزادگان حلقه ی داری ست بر گردنت و تو آویزان از سر و تو آویزان از طناب خلیج فارس* – و خلیج فارس آزادراه قم بر تهران قم در تهران و آزادترین راه در ایران- تورا جرثقیلی…
بعد از آن شب هر شب همان قدر شب بود بعد از آن شب از آسمان فقط سهم من بارش عقرب بود بعد از آن شب بود که کم کم سنگینی این گورزاد را بر پشت خود احساس کردم بی چاره است این گورزاد از بودن خسته است از عذاب وجدان پر است فرزند یتیم…
با واژه های خودت ___ گوش بر خاک نهادی صدایی نشنیدی که سکوت آسانترین کار بود که با سکوت سابقه ای در کار نبود شعر منفجر کردی وُ زمین آرام نگرفت تبعیدگاه به تبعیدگاه سال به سال سرهای شرقی کم میشود و نبودنت فاجعه ی عظیمیست امشب کردستان باران میبارد و دیگر شعرهایت برای من…
آدم های این بند همه در عمق حضور خود کلماتی را حمل میکنند کلماتی که می خواهند کلماتی که نمیخواهند کلماتی که شاید نیستند ، یعنی فقط کلمه اند کلماتی دیگر مثلاٌ: اسمی ، صفتی ، مکانی ،چیزی ، حالتی و در این میان یک حرف ساکن یک صامت تنها در مغزی ِ خودکار یک…