بقا__________ شک ِ مدام فکر شدن در گوشه ی اتاق در طول اتاق رفتن به راه فکر کردن به شدنی که باشی وُ ببینی که این تقویم ِ روزهایِ بی تصمیمی ست تا شب تصمیم ِ آخر خوابیدن بیدار شدن و به تنهایی خود را محاکمه کردن سر کوچه ها مارها می رقصند و تبرهای…
ما لو رفتیم از لکنت زمبن هیچ ندیدیم برای همین صدایی نداشتیم بی دلیل دهان ما باز نمی شود برای زوزه کشیدن در اوج بغض که گریه نمی شویم در این حضور بی دلیل باید تکانی بخوریم ازین بیشتر که خراب نمی شویم نه ، نمی شویم منبع : فیسبوک Farzan Alef / فرزان الف
هی شاعر با زبان اشاره چه می نالی؟ کفتار را همه دیده اند از این مبادا ها نترس چند سال است که روز مباداست بیا با هم زیر لب نعره می زنیم لااقل صدا می ماند انگشت اشاره که شعر نمی شود وقتی این همه واژه باکره مانده هنوز در صف قافیه و عروض منبع…
بر سر قبرهای دسته جمعی واژه ها می روم به فریادهای بــی صـدا شده در دنیای مجازی فکر می کنم و به حال تمام نسل های حبس شده در سلول های خاکستری شعری کوتاه گریه می کنم منبع : فیسبوک Farzan Alef / فرزان الف
نگاه خسته اش به شهری که در تکاپو است چندش پوست دست از فلز بالای داربست یک دم عمیق از سیگار کشیدن عذاب از سر برادرش که درد می کرد برای عدالت سری که قانون به دار بست پخش شد اذان از بلندگو های مسجد در گوشی که از سرما سِر و سرخ است مرور…
زندانیان این طرف وُ تبعیدیان آن طرف هیچیک زمان آزادی را تخمین نمی زنند که یأس با روانشان هماغوش نشود این چنین عده ای در گذشته وُ عده ای در حال لیز می خورند به آینده ای زیر علامت سوال منبع : فیسبوک Farzan Alef / فرزان الف
در سیاهی سلولی که خون های خشکیده بر کاشی های آن شکلک های ترسناکی ساخته ، نیستم نه در خانه ام در خیابانم در ذهن توام و زیر شکنجه ام سکوت ، لب دوخته ام بازجویی بالای سرم نایستاده نه کسی اعترافی نمی خواهد از من من خود اعترافم به عفونت توده ی تلنبار شده…
بخوان غمگینترین ترانهات را وقتی زاغه نشینی میمیرد بنویس تمام فحش های جهان را بر دیواری که بر سر ما میریزد بگو از لرزش مصوت ها وقتی سکوت ماری ست که بر تن واژه می پیچد بگو ، بنویس ؛ بخوان ، بنال تف کن سکوت را دراین سرزمین نحس که نام کوچکش خاوران است…
از بودن به بودن ادامه دادن خسته شبیه شاپرکی که سر بر شیشه ی پنجره میکوبد مدام از شدن به شدن دور شدن بی رمق شبیه کرمی که در پیله پروانه میمیرد از خود دور شدن همیشه خود را پیدا کردن در تلخی پایان قصه و با طعم تلخ یاد تو خود خوری کردن خیره…
زار قبانی خوب است نیستی ببینی که امروز سوریه زمین داغ بازی سردی شده که در آن کاخ سفید و کرملین مهره ها را حرکت می دهند تا مهره ها خانه های خودی را آتش بزنند تا هر متر از زمین های موسکو و واشینگتن برای همیشه گران تر از آسمان دمشق باشد نیستی ببینی…