من زندهام، بیپا ایستاده بر پا، من میاندیشم وبه اندیشهها فکر میکنم، من زندهام ، می اندیشم آزاد، رها، عشق میورزم، جاری، سیال، من ایستادهام بر فراز چکاد زندگیام، شادم برده نبودم به زندگی از آنگاه که آموختم اندیشیدن را، من مرز میشکنم حتی به رنج، با توهستم ای دیر آشنا، من زنده ایستاده، بر…
روزها در آینه دگرگون میآیند و میروند ومن نشسته بر عقربههای زمان، بر خطوط باریک توازن، گاه در آینه زیبا با چشمانی درخشان گل سرخ میکارم بر لبانم و پروانهها را پرواز میدهم ، پیراهنم برقص میآید وبسترم شاد، خورشید را مهمان میکنم به کنج اتاق. وای از آن روز که آینه زشت مینماید پروانهها…
روشنفکری شغل یا پیشه نیست که آن را بر گزینی گردنیند نیست که به گردن بیاویزی وتاج گل که بر سر بنهی ویا نقابی بر جهره تا در جمع عقب نمانی روشنفکری پتک نیست تا بر آنان که نمی دانند یا نتوانستند که بدانند بکوبی و از رنح ها ودردهایشان سخن برانی و دستاویز مجلس…
در این زمستان سرد دریابیم کارتن خوابها را، کودکان وزنان ومردان آواره در کوچههای سرد وتاریک وبی سرانجام ابن شهر را. چهره فقر زیبا نیست، زشت و بیادب ونا آراسته است، مهربان باشیم، یاری کنیم، بپوشانیم، با غذای گرم، زنده نگه داریم، حیاتی سرگردان، در بیرحمیهای حاکمان خود سر ونا انسان را ، فارغ از…
ما بچه های نفت و گاز یم . پس سیاسی ایم باید خوشبخت باشیم که سرزمینمان چهار فصل ودر خاور میانه است پس قر بانی ایم زنان ومردانی را دوست داریم که در پناه دوستان نفت خوارمان در به در. یا لب می دوزند ویا در دریا های مهربانشان غرق می شوند پس ما سیاسی…