روژاوا، پنجاه و هشت روز مقاومت نویسنده: بابک مهاباد موضوع: روژاوا، عفرین، عملیات شاخه زیتون چاپ اول تعداد صفحه: ۷۷۶ صفحه —— پس از آنکه نیروهای سوریۀ دمکراتیک مناطق وسیعی در شمال و شرق سوریه را از وجود داعش و سایر گروههای تروریستی پاکسازی کردند و نهایتاً به شهر رقه، یعنی مرکز اصلیِ داعش رسیدند،…
سخنرانی شجاعانه ی مادر«کاروان قادر شکری» جوان شانزده ساله از کُشته شدگان اعتراضات اخیر در پیرانشهر: قبل از هر چیز خیر مقدم میگویم به میهمانان عزیز مراسم چهلم شهید کاروانم. خصوصاً خانوادههای مبارزی که در همان راه شهید کاروان، فرزندان شان شهید، زخمی و یا ربوده شدهاند و یا در زندان اند[که من به ایشان]…
هدف آزادی به معنای واقعی است و نه سر خم کردن و اطاعت از سرور و فرمانروای دیگر با همان خرافات و آداب و رسوم پوسیده دولتمداری و سرمایهداری که مشروعیت وجود خود را از گذشتگان و مردگان میگیرند تا ما زندگان و امروزه مردمان. هدف ساخت جوامعی است که مردم آزادانه و داوطلبانه با…
تکاپوی سبز نور با مردمک مترقی تو با فلسفه شانه هایت چگونه به دوش کشیدی بغض چهار نسل مسکوت را تا خیابان انتحار ای آگاه به انتها تو بصیرت خون را چگونه از شهود درخت به رگ کشیدی ای گلبرگ آزادی برای انسداد گرده افشانی تو گلدان تو را از بام حقارت خودکشی کردند مگر…
رژیم فاشیستی سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران در آخرین تلاش های قبل از سرنگونی اش در بستر احتضار ، با کشتار وحشیانه آش هم زمان زندان هایش را از مبارزان بی شماری نیز پر کرده است . با این وجود، نسل جوانِ شورشی عصیانگر ضد اقتدار ، در همراهی با حذف شده گان جامعه ،…
وقتی نمیتوانم چیزی بگویم، یا اینکه گفتن جرم است و بی معنا، هذیان میگویم و کلمات را گریان میکنم درگیر زمان درگیر زندهگی درگیر آنچه به ما سخت میگذرد با قلب گرم و خونچکان با تیغهای سرد و تیز یک لحظه را به دست ستم میزنیم نفس جریان درد موج طوفانهای زمستانی از برگ خزان…
کومار کومار کومار! انکار میکنند همچنان سرخیِ خون و طلای آفتاب را مرگ نه شکست که سر برافراشته تاراسرآسابودن یقیناً به ز سر برافراشتگانِ گورِ تاریخِ تلخ گذر گدازه بود و یاران سربهسر جانفشان شک نه اشکِ شوقیست گاه از شکوهِ راه اشکِ شوقیست گاه سرشاریِ شوقِ میراثِ بی ثروتانِ تاریخ: شادی مبارزه برای زندگی…
این خون سرخ توست که بیرون میزند از سلول تا کف خیابان تا باریکترین کوچههای شهر تا اتاقی مسلول در محلهای که روی نقشهی شهرداری نیست و انگار هرگز نبوده است. خون تو از «نبوده است» میزند بیرون صورت حضار را رنگین میکند رنگین میکند از سرخ بر گونههای باد کردهیشان – دست میگذارند در…