من متولد ۱۳۸۱ هستم. پدر خود را ندیدم. ای کاش مادرم را هم نمیدیدم. برای یک دختر شهرستانی در ده سالگی زن شدن چیز عجیبی نیست. حداقل در اطراف ما اینگونه نیست. زن شدن یعنی تو را برای پولی در حد غذای ماهیانه کرایه بدهند. بسیاری از کتابها را که میخواندم احساس میکردم نویسنده مرا…
متولد ۱۳۸۲ هستم. مانند خیلی از رفقای دیگر نمیدانم در کدام بیمارستان متولد شدهام. اما شهر جهنمیای که در آن بزرگ شدم به استان خوزستان سنجاق شده است. همانند دیگر رفقای خودم، اولین زندان برای من خانواده بود و من مبارزه را ذرهذره از همانجا آموختم. خواهر بزرگترم توسط داییام کشته شده بود و برای…