در این نیمه شب شرعی در این هاویه ی فاضلاب در رخوت و بیزاریِ بین دو خواب در جمجمه هایمان کز کرده ایم و دیگر چیزی نیست جز تهوع و تکه ای نان برای خوردن قرص ها و تولیدِ مثلِِِ ِ انبوهِ تسلیم شدگان ِ الاهیِ جوال در ادامه یِ این ادامه یِ ادامه دار…
ایمان ، آیه ، جهاد و واژه هایی که می چکید روی مغزها شبیه اسید و تشدید در تلفظ خدایی که فرو شد در سفیدی پرچم با پنج تیغ تیز و دوباره باز هنوز که زبان رسمی سکوت است و چشم ها گیج است بر صورت های گنگ و در اجتماع گنگ ها و دوباره…
در این هست و نیست ِ بودن و نبودن ِ انسان اسیر زاده شدی و اینگونه مبتلا شدی به وهم نجات دهنده و محکوم به رفتن با دهان بسته از شوق شدن تا نبود شدن با پاهای خسته بر زمینی که همین است که هست است و این داستان ما واقعا تلخ است منبع: صفحه…
آخر خط کجاست پس؟_______ می نویسم هر چه شد ، شد نهایتش می شود یک صفحه خطخطی مثل تمام صفحه های این تقویم لعنتی که نمی دانم کدام بی پدری نوشته است که در آن هیچ روزی ، روز ما نیست می نویسم تا نوشته باشم از این حدیث بندگی از این خفت به اسم…
وای!____________ صداها همه سروصداست و همه سکوت کرده اند و تنها می گویند : نُچ به این همه ویرانی پدرها پشیمانند و میدانند که دیگر هر صدایی هزینه دارد در این همه هزینه مادرها دعا میکنند برای فرزندانشان و جوانترها خون همدیگر را میمکند و هیچ کس به هیچ کس امیدی ندارد و تنها دویدن…
از این هنوز___________ خمار بی قرار کز کرده ام روی تخت رو به دیوار هرچه را به خوردم داده اند بالا آورده ام در این اتاق و بر این شعرها چشم هایم را می بندم به تشنگی ، به خواب صدای شعار دادن این بچه ها که صف بسته اند در حیاط مدرسه کمی آنطرف…
گرگی بی قرار در قفس جمجمه ام این طرف و آنطرف می رود و من ، در طول اتاق
بعد از خمیازه ی کرگدن شعر تو ما ماندیم و تکرار تو تکلم تیغ شکست ما ماندیم و لکنت خودکار و گردن های کلفت و خایه های جفت دیگر قبر تو را نمی شکنند بالای سرت خرزهره کاشته اند و عده ای هنوز برای تو فاتحه می خوانند !! شاعران در کارگاه دست آموز شدند…
خاورمیانه در خون است و زمینِ بازی خطرناکیست که ما از بدو تولد در آن باخته ایم و حالا هیچ چیزی برایمان نمانده حتی خدایی که فحشش دهیم و این انتهای به فاک نشستن است کنار جماعتی کمی معترض منبع: صفحه فیسبوک فرزان الف
گاه و خون مردگی ذهن نیش خورده و فکر به پارگی پارگی در تاویل زندگی پارگی در وسط بیهودگی بیهوده حرف از زندگی و پاره شدن حرف از بیهودگی اینجا سر همین سطر شعر پاره می شود منبع: صفحه فیسبوک فرزان الف