• تیزاب آتش

    تیزاب آتش

    به زیرِ پرچمِ شب، دست در گره بستند دو دل، دو شعله‌ی سرکش، به آتشی رَستند نه تاج خواست دلِشان، نه تخت، نه فرمانی ز دود و خشم زمانه، چو کوه بنشستند یکی زِ نسلِ شرارت، یکی زِ خاک امید درونِ آتش و باروت به هم دل بستند به کوچه‌های سکوت، نامه‌ی جنون خواندند به…