نه پیغمبر، که دکّاندار صحراست به کف شمشیر و بر لب ذکر تقواست بهشتش حور و قصر و شیر و خرماست ولی خون در قدح، مأوایِ دنیاست زنی را داد طفلی خردسال است که شرمش بر سر تاریخ، وبال است به نام دین، زمینها را ستاندست دهاقین هم،به زنجیرش فشاندست دگر فرزند او با اشک…
پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ شرکتکنندگان در تجمع شیراز که در اعتراض به قطع مکرر آب و برق برگزار شده بود شعارهایی نظیر «میجنگیم، میمیریم، ایران رو پس میگیریم» و «آزادی، آزادی، آزادی» سر دادند. این تجمع با حضور پرتعداد نیروهای امنیتی و انتظامی برگزار شد. در این تجمع اعتراضی مردم شیراز مقابل ساختمان استانداری در…
در روایتی جعفرِ نچندان صادق، امام ششم شیعیان که میگوید: «الأرض كلها لنا» (الکافی، ج۱، ص۴۰۷) در فقه شیعه و همینطور در فقه اهل سنت (در قالب انفال و فیء) مبنای مالکیت دولت/خلیفه بر زمینهای کشاورزی شد. به همین دلیل دهقانان هیچوقت مالک زمین نبودند، بلکه زمین را از بیتالمال یا خلیفه اجاره میکردند و…
وقتی انسان در برابر آسمان ایستاد و گفت: «خدایی نیست»، تازه نیمی از کار را انجام داده بود. آتئیسم زنجیرهای نامرئی متافیزیک را برید، اما هنوز زنجیرهای محسوس قدرت بر گردن باقی مانده بود. دین، در سطح نظری، اقتدار آسمانی را توجیه میکرد؛ و دولت، در سطح مادی، اقتدار زمینی را. هر دو یک ریشه…
بیست و هشتم مرداد ۱۳۵۸ روزیست ننگین در کارنامه جمهوری اسلامی ایران، روزی که خمینی جنایتکار با صدور فرمان «جهاد» علیه جوامع شرق کوردستان، نقاب از چهرهی ضحاک زمانه برداشت و نشان داد که این رژیم نه انقلابی، بلکه مامور سرکوب انقلاب واقعی است. فرمان خمینی، فتوایی مذهبی برای مشروعیتبخشی به کشتار بود؛ فرمانی برای…
حکومت خدا، حکومت سرمایه، حکومت قانون، حکومت کارگران، حکومت نخبگان، فاشیستها و آریستوکراتها، ایدهآلیستها و لیبرالها، کمونیستها و تکنوکراتها… همه و همه یک چهره دارند؛ چهرهی قدرت. فقط نقاب ها عوض میشود، یکی با لبخند قدسی، دیگری با پرچم خیالی عدالت، یکی به نام ملت و دیگری به نام طبقه. اما در پسِ همهشان یک…
نویسنده: هاسّه-نیما گُلکار محمد رضا پهلوی دیکتاتور، پس از فرار از کشور به قدرت مُطلقه ی سلطنتی بازگشت و بدینوسیله مخالفت خود را علیه قانون اساسی ای که مردم ایران در انقلاب بورژوائی مشروطه در سال ۱۹۰۵ میلادی بدست آورده بودند اعلام کرد و محمد مصدق نخست وزیر در ایران را تا نفسهای آخرعُمرش در…
زينب بنت جحش همسر زیبای زید برده و پسرخوانده ی محمد بود. روزی محمد برای دیدن زید به خانه ی وی رفت زید در خانه نبود و محمد با دیدن زینب تحت تاثیر وی قرار گرفت و بازگشت در حالیکه می گفت سبحان الله العظيم سبحان مصرف القلوب یعنی منزه است خدای بزرگ منزه است…